چرا رفتی که من تنها تو رادر قلب خود دارم

و می بالم به عشق خود که در قلبم مکان داری

چرا رفتی که من تنها تمام هستی ام را با وجود تو

به عشق پاک لیلایی عجین کردم

چرا رفتی که من تنها به نام تو ، به یاد تو ، برای تو

و با عشقت در رویا ، قصری از جنس نیلوفري بنا کردم

چرا رفتی که من تنها تو را دارم و می دانم که می فهمی

 پریشانم ، پشیمانم

چرا رفتی که با رفتن تو  تمام آسمان قلب من با یک تلنگر ریخت

و ذرات بلور آن زهم پاشید

تو می دانی که من بی تو هزاران بار خواهم مرد؟

تو میدانی ومیدانم که میدانی که من در آتش عشقت خواهم سوخت

اگر دانی عشق من که من بی تو چگونه زنده ام آنگاه خواهی دید،

چگونه زیستن در سایه غمناک تنهایی به اجبار زمان سخت است

ومن بارون سرمستم و بر دیدار تو دل بستم

چرا که هر زمان باشد می دانم که می آیی ...

مي آيي  ................

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 4 خرداد 1392 | 13:24 | نویسنده : reza |