انتظار
 
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 18:11 ::  نويسنده : reza

عشق

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 17:30 ::  نويسنده : reza

لزومی ندارد من همانی باشم که فکر میکنی

من همانی هستم که تو فکرش را هم نمی کنی...

سیاهی زیر چشمهایم را دوست دارم ...

جای پای رفتن توست!

                           اشک های نیامدنت روی گونه هایم ماسیده....نبوس ! نمک گیر میشوی ...

خوابیده بودم کابوس میدیدم ، از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم..

افــســوس....

یادم رفته بود که از نبودنت به خواب پناه برده بودم ...!!.

 

چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : reza

تویی همه زندگی ام


با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی

تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد

با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم

آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم

با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد

و

 خورشید امیدها و آرزوهایم طلوع کرد

با آمدنت ساز زندگی ام چه عاشقانه مینوازد شعر با تو بودن را

شعری که اولش عطر نفسهای تو را میدهد و آخرش طعم نفسهایت را

حالا میفهمم عشق چقدر زیباست

حالا میدانم که عاشقترینم و میدانم با تو چقدر زندگی زیباست

با آمدنت چشمهایم را بستم و در قلبم با چشمهایت عهد بستم که همیشه مال توام

همانگونه که میخواهی مال تو میشوم

از آغاز جاده تا پایانش همراه تو باشم ، تا در نفسهای عاشقی ، هوای پاک تو باشم

تو همانی که میخواستم ، میخواهم من نیز همانی که تو میخواهی باشم

با آمدنت بی نیازم از همه چیز و همه کس

 تنها تو را ، تنها عشق تو را میخواهم و بس !

تو را میخواهم که با آمدنت دلم را سپردم به چشمانت

تا با طلوع چشمان زیبایت سرزمین دلم از نور برق چشمانت روشن شود

تا در این روشنی به سوی تو پرواز کنم و بگویم خوشحالم از آمدنت

با آمدنت اینگونه شد راز زندگی ام ، اینگونه شد که تو شدی همراز زندگی ام

و با تو ای همراز زندگی اینگونه آخرش شدی همه زندگی ام

        عاشقتم همه زندگی ام    

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 17:19 ::  نويسنده : reza

این چه احساسیه که من و تو مثل همیم

 

این چه احساسیه که من و تو مثل همیم
از همه دنیا جدا
نه زیادیم و نه کمیم
دارم حست میکنم
لحظه لحظه با منی
تو تموم لحظه هام تو هوا پر میزنی
دارم حست میکنم توی بیداری و خواب
دل واسه تو می زنه با یک دنیا تب و تاب
این چه احساسیه که بی تو آروم ندارم
حتی وقتی با منی باز تورو کم میارم

دارم حست میکنم
خیلی نزدیکی به من
خودتو نشون بده
عاشقونه حرف بزن

دارم حست میکنم مثل روزای قدیم
هنوزم کوچه ی عشقو من و تو خوب بلدیم
این چه احساسی که بی تو آروم ندارم
حتی وقتی با منی باز تورو کم میارم
این چه احساسیه که واسه من مقدسی
تا دلم تورو میخواد تو به دادم میرسی
دارم حست میکنم
لحظه لحظه با منی
تو تموم لحظه هام تو هوام پر میزنی
دارم حست میکنم توی بیداری و خواب
دل واسه تو میزنه با یک دنیا تب و تاب

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : reza

حس میکنم تورو

 

حس میکنم تورو تو هر شب خودم
من عاشق همین احساس تو شدم
حست جهانم و وارونه میکنه
آرامشت منو دیونه میکنه
حس میکنم تورو یه عمره تو خودم
بازم به من بگو دیر عاشقت شدم
کشتی غرورم و دیونگی کنم
بازم منو بکش تا زندگی کنم

میمیرم از جنون تا گریه میکنی
با بغض هر شبت با من چه می کنی
چشمای خیست و رو بغض من ببند
من گریه میکنم حالا برام بخند
من در کنار تو دریای خاطرم
وا میکنی درو بی تو کجا
برم؟

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:59 ::  نويسنده : reza

با من امشب چیزی از رفتن نگو

با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
کاش می شد لحظه ها را پس گرفت
کاش می شد از تو بود و تا تو بود
کاش می شد در تو گم شد از همه
کاش می شد تا همیشه با تو بود
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو

من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
کاش فردا را کسی پنهان کند
لحظه را در لحظه سرگردان کند
کاش ساعت را بمیراند به خواب
ماه را بر شاخه آویزان کند
می روی تا قصه را غم نامه تدفین گل
می روی تا واﮋه را باران خاکستر کنی
ثانیه تا ثانیه پلواره ویران شدن
می روی تا بخشی از جان مرا پرپر کنی
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:50 ::  نويسنده : reza

میمیرم اگه نباشی

دل تو دلم نیست دل من پیش تو گیره
دست خودم نیست دل من واست می میره

دل تو دلم نیست اون روزا دل بی قراره
دست خودم نیست طاقت دوری نداره


دل تو دلم نیست وقتی دستام و می گیری
گریم می گیره وقتی از پیشم تو میری


دست خودم نیست می دونم می خوام فدا شم
دل تو دلم نیست من می خوام مال تو باشم

با تو من همیشه تو رویام بی تو من غرق تمنام
میخوام دستاتو بگیرم ببین واسه عشقت میمیرم


تو بیا همسفر من باش به فکر چشم ترم باش
میخوام همدم من تو باشی میمیرم اگه نباشی


توی قلب من همیشه جاته زندگیه من دو تا چشاته
خونه ی دلم با تو بهاره آسمون من پر از ستاره

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:34 ::  نويسنده : reza

زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم

زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم
عـطـــر خـــوب، تــو رو بـارون میگیــره
بـا  تــو زندگیـــم  چــه رویــایــی  میشـــه
بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره

دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم
دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم
دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه
دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم

دوسـت  دارم  فقـــط  چشــاتــو وا  کـنــی
تـا  ببیـنــی  کـــه  چـقــــدر دوســت  دارم
همـــه  خـوبـــی هـاتـــو  بـاور مـی کـنـــم
نمــی تــونـــم  بـی تـــو طـاقـــت  بـیـــارم

زیـــر  بــارون  نفسـاتـــو  دوســـت  دارم

بـــوی خـــوب ، تـــو رو بـارون میگیــره
بـا  تــو زندگیـــم  چــه رویــایــی  میشـــه
بـا تــو ایــن قـلـــب یخــی جــون میگیــره
دوست دارم تمــوم لحظـه هامو با تـو باشم

دوســت دارم کـه دســت گـرمـتــو بگیــرم
دوسـت دارم تمــوم خاطراتـم با تــو باشــه

دوسـت دارم تـو انتظـار تلــخ تــو بمیـــرم
دوسـت  دارم  فقـــط  چشــاتــو وا  کـنــی
تـا  ببیـنــی  کـــه  چـقــــدر دوســت  دارم
همـــه  خـوبـــی هـاتـــو  بـاور مـی کـنـــم


نمــی تــونـــم  بـی تـــو طـاقـــت  بـیـــارم

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:32 ::  نويسنده : reza

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:30 ::  نويسنده : reza

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:29 ::  نويسنده : reza

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : reza

بوی گندم

بوی گندم مال من ، هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من ، هر چی می کارم مال تو

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 16:13 ::  نويسنده : reza

ستاره ها

ستاره ها هم خاموش می شوند

اما در دل شب...

درخشان ترین ستاره برایت خواهم بود!

سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, :: 15:58 ::  نويسنده : reza

کاش در عصر دیگری بودم

دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر
عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد
دلم می خواست دلبرم بودی
در روزگار شارل آیزنهاور
ژولیت گریکو
پل الوار
پابلو نرودا
چاپلین

سید درویش و نجیب الریحانی
دلم می خواست شبی
با تو در فلورانس شام می خوردم

آن جا که تندیس های میکل انژ
هنوز هم نان و شراب را با جهان گردان قسمت می کنند
دلم می خواست تو را
در عصر شمع دوست می داشتم
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پر
و پیراهن های تافته ی رنگارنگ
نه در عصر دیسکو
ماشین های فراری و شلوارهای جین
دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم
عصری که در آن

گنجشکان ، پلیکان ها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری
که از ان نقاشان بود
از ان موسیقی دان ها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان
دلم می خواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو می کنیم
در عصری که با عشق بیگانه است

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 18:21 ::  نويسنده : reza

یک بغل احساس

برایت یک بغل گل مریم
که مست از می شوی هردم
برایت یک غزل احساس
دوبیتی های قشنگ یاس
برایت هرچه خوبی هست
صمیمانه دعا کردم...

برایت یک بغل گندم، دلی خوشنود از مردم

برایت سفره ای ساده، حلال و پاک وآماده

برایت یک بغل احساس، دو بیتی های عطر یاس

برایت هرچه خوبی هست، آرزو دارم

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 18:17 ::  نويسنده : reza

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 17:52 ::  نويسنده : reza

دارم دق میکنم تحمل ندارم
دیگه خسته شدم دارم کم می آرم


دلم تنگ شده و دیگه نا ندارم
همش فکر توام همش بیقرارم


دیگه اشکی برام نمونده که بخوام
برات گریه کنم فدای تو چشام

دلم داره واسه تو پر پر می زنه
تو رفتی و هنوز خیالت با منه

بدون تو کجا برم کنار کی بشینم
تو چشمای کی خیره شم خودم رو توش ببینم


تو که نیستی به کی بگم چشاشو روم نبنده
به کی بگم یکم نازم کنه که بهم نخنده


بدون تو با کی حرف بزنم دردت به جونم
تو این دنیا به عشق کی به شوق کی بمونم


به جون چشامت از تموم این زندگی سیرم
تو که نیستی همش آرزو میکنم بمیرم

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : reza

الهی بمیرم

الهی بمیرم اگه ببینم غم تو چشات و
الهی که باشه برای دل من تمومیه دردات
الهی بمیرم واسه اون نگاهت که اینقد نجیبه
الهی بمیرم واسه اشک چشماتکه خیلی غریبه
بمیرم الهی واسه تو واسه تو
، واسه تو که گریه کردی
تو که لحظه لحظه تموم غمارو با من سر می کردی
دیگه گریه بس کن بزا واسه من تمومه غماتو
بزار من بمیرم که تاغت ندارم ببینم چشاتو
بمیرم الهی

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : reza

کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم

 

کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم

اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش

را از نگاهش می توان خواند
کاش برای حرف زدن
نیازی به صحبت کردن نداشتیم

کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلبها در چهره بود
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد

و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم

دنیا را ببین...
بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم

بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو
به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس

نمی فهمد
بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره

بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛ دیگه همون بچه هم نیستیم!

 

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : reza

از سادگی عشق لذت ببرید... بی بهانه و بی افاده...

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 16:39 ::  نويسنده : reza

هم رنگ تمام آرزوهای منی/ غارتگرجان ومال و دنیای منی
بی تونفس کشیدنم ممکن نیست/ساده بگویم که همه دنیای منی . . .
.
.
.
هیچ میدانی؟
جای “عزیزم غصه نخور” های تو را
دیازپام گرفته است . . .
.
.
.
اگر خوبان عالم جمع باشند / یقینا نزد من ، تو بهترینی
اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، می دانم نگینی . . .

 

اگر دوستم داری بلند فریاد بزن حتی اگرنشنوم باورت می کنم  عشقم . . .
.
.
.
گاهی فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی دوستش دارم . . .
.
.
.
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو
تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری  . . .
.
.
.
نیمه گـُمشده ام نیستی که بـا نیمه ی دیگــر به جُستجویت برخیزم
تو… تمام گُمشده منی . . .
.
.
.
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست . . .
.
.
.
تو نیامده بودی که جای خالیت را پر کنی
آمده بودی ببینی من با جای خالیت چه می کنم  . . .
.
.
.
دیگر فرصتی برای پیامک نیست ، دست واژه ها را می گیرم و به دیدنت می آیم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمی گنجد . . .
.
.
.
پروردگارا ، آرامش را همچون دانه های برف ، آرام و بیصدا
به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند ، بباران . . .
.
.
.
دوستت دارم ، رازیست که در میان حنجره ام دق میکند ، وقتی که نیستی . . .
.
.
.
به جان چشمانت قسم
اینبار آنچنان رفتنی ام …
که ، کاسه های آب را هم قسم دهی
نه آن روزها باز میگردند و نه من . . .
.
.
.
همه ی بغض من
تقدیم غرورت باد!
غروری که
لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .
.
.
.
نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند . . .
.
.
.
وقتی کسی رو دوست داری ، این یه چیزه !
وقتی کسی تو رو دوست داره ، این یه چیز دیگه !
اما وقتی کسی رو دوست داری که تو رو دوست داره
این یعنی همه چیز !
.
.
.
محصولها را که برداشت میکنند ، بیچاره مترسکها که فراموش میشوند . . .
.
.
.
کاش میدونستی مهم تر از دلم اعتمادم بود که شکستی . . .
.
.
.
گاهی هیچ کس را نداشته باشی بهتر است
داشتن ِ بعضی ها تنهاترت می کند . . .
.
.
.
پرسیدند : دوستش داری ؟
گفتم : دنیای من است
گفتند : دوستت دارد ؟
گفتم : تنها سوال من است

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 16:26 ::  نويسنده : reza

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر ميگويم به يادت در قفس غمگين و خسته
من چه تنها و غريبم بي تو در درياي هستي
ساحلم شو غرق گشتم بي تو در شب هاي مستي

خيال کردي بري ميري از يادم
تو رفتي و نرفت چيزي از يادم
تو رفتي تازه عاشق تر شدم من
از اوني هم که بود بدتر شدم من

صبح تا شب اين شده کارم که واسه چشات بيدارم
تو خداي عاشقايي تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسيدي وقتي تنهاييم رو ديدي
تو نذاشتي برم از دست اگه چيزي هم هنوز هست
نازنينم اميد شيرينم من به جز تو کسي نمي بينم
از اون روزي که رفتي يه روز خوش نديدم
به جز دستاي گرمت پناه وخوش نديدم
زندگيم و به پاي تو دادم اون روزا رو نميره از يادم
نازنينم برس به فريادم
صبح تا شب اين شده کارم که واسه چشات بيدارم
تو خداي عاشقايي تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسيدي وقتي تنهاييم رو ديدي
تو نذاشتي برم از دست اگه چيزي هم هنوز هست

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 15:50 ::  نويسنده : reza

بهترین بهانه برای اشک ریختن هستی

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد ...
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد ...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم...  بدون تو عاشقی برایم عذاب است
می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

 

 

می دانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب می شود
می دانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت ...
انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما

m

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 10:11 ::  نويسنده : mehry
 
من از تو راه برگشتي ندارم تو از من نبض دنيامو گرفتي

تمام جاده ها رو دوره کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتي

من از تو راه برگشتي ندارم به سمت تو سرازيرم هميشه

تو مي دوني اگه از من جداشي منم که سمت تو ميرم هميشه

مسير جاده بازه رویم اما براي دل بريدن از تو ديره

کسي که رفتنو باور نداره اگه مرد سفر باشه نميره
 
 

R

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 1:40 ::  نويسنده : reza

زندگی

 

از من فاصله بگیر !

 

هر بار که به من نزدیک می شوی

باور میکنم هنوز میشود زندگی را دوست داشت

از من فاصله بگیر

من خسته ام از امیدهای کوتاه

 

دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : reza

 

 

با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم بگویم از تو دلگیرم

 

ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 23:55 ::  نويسنده : reza

گفته بودی که چرا محو تماشای منی

آنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی

مژه بر هــم نزنم تا کـه ز دستم نرود

ناز چشم تو به قـدر مژه بر هم زدنی

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 23:50 ::  نويسنده : reza

طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته

شعر مي گويم به يادت در قفس غمگين و خسته

من چه تنها و غريبم بي تو در درياي هستي

ساحلم شو غرق گشتم بي تو در شبهاي مستي

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 23:47 ::  نويسنده : reza

آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد

آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد

کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد

یا نمی داد به تو این همه زیبایی را

یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد !

یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:, :: 23:40 ::  نويسنده : reza

به خاطر کی زنده هستی

 

پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟

 

 

با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس

  

پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟

 

 با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز

 

پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟

 

 

در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:

 

بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

درباره وبلاگ

.... ( به وبلاگ انتظار خوش آمدید ).... همیشه فکر می کردم غم انگیزترین غروب غروب زندگیست ، ولی تازه فهمیدم هیچ غروبی غم انگیزتر از دوری تونیست
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پیوندهای روزانه
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 453
بازدید کل : 27940
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 178
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


بازی آنلاین پرندگان خشمگین
کد بازی آنلاین

<-PollName->

<-PollItems->

آرشیو کد آهنگ